تو قشنگترین و من دیونه تم:
کاخ مرمرین و من ویرونه تم
توی شبهای دراز عاشقی
می آتشین و من پیمونه تم
نیمه شب تو کوچه های خستگی
آخرین شبرو و من میخونه تم
واسه غواص ته خلیج فارس
صدف آخر و من دردونه تم
میدونم ! بدرد پشت وانت و کامیون میخوره. خوب پشت کامیونتون بنویسین
اما این داستان زندگی منه:
سفر
در میانراه سفری طولانی
در منزلگاهی که از آن رسیدنگاه ناپیدا نیست
اطراق کرده ام، خسته
در جهانی که خود سفر عظیمی است
از مهبانگ نخستین تا جشن بزرگ آتش بازی کهکشانها
چون سفر آب از ابر تا باران
از دریا تا زمین
از ریشه تا برگ
چون سفر گیاه از شکوفه تا دانه
و از دانه تا درخت
آنی بود همه سفر من
در عمر این هرزه گرد هزاران ساله
در کوچک جایی تنگ
در این بی انتها
جمله ای کوتاه بودم من از سفر نامه ای بزرگ
که تکاملش نام نهادند
اما خارق العاده بود و شگرف
تکرار معجزتی عظیم بود سفر من
از جنین تا میت
و در برابر بزرگی کهکشانها هیچ کم نداشت
در زمانی بس کوتاه
سفری از فیزیک تا شعور
و از جاذبه تا عشق