( ایثار کن، آنرا که دوست میداری ایثارش کن برای انکه بدست آوری راهی جز از دست نهادن نیست.) این درسی بود که ترا آموخته بودند، بی آنکه بدانی استادت که بود... آنگاه هر آنچه داری نثار میکنی قطره قطر ذوب میشوی تا شمعی باشی در تاریکی نگاهش ... پس روزی میآید که دیگر هیچ در بر نداری. هیچ. پس از جان خود به میان میگذاری بی هیچ تردیدی خون خود را شرابی میسازی و جسمت را نان :آخرین قطره جانم بکام تو باد... آنگاه که آرام آرام نان را میجود و شراب را مزمزه میکند نگاهش در میان جمع میچرخد در جستجوی چیزی است شاید و یا کسی نگاهش در میان جمع میچرخد بی آنکه در عبورش از تو حتی لحظه ای توقف کند. بیهوده خود را در مسیر نگاهش قرار مده تو نیستی که ببینندت تونیستی. یادت نیست که تو همه نان شدی و شراب؟
سلام رضای عزیز از بابت پیغام ارسالی ممنونم ولی اینقدر لایق تعریف نبودیم نظر شما را در هفته نامه خودمان اجرا میکنیم همچنین شماره پنجم هفته نامه وبلاگی ما منتشر شد بازهم ما را از نظرات خود بهره مند سازید
سلام اولین بار است که خدمت میرسم مطلبت خیلی قشنگ بود نان و شراب همان عهدی است بین مسیح و دوستدارانش که در شام اخر فرمود این نان و شراب جسم و خون من است و بیاد من این را بجا اورید تا بدانید که من بخاطر گناهان شما قربانی شدم تا با ایمان به خونم که بر زمین ریخته شد نجات یابید و زندگی جاوید پیدا کنید و خوردن نان هم به معنی وجود مسیح در ما و زندگیمان است که ما همیشه اورا در خود داریم .....تا امدن ملکوت خداوند این عهد را نگه داریم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
وبلاگ گردی های سیپریسک در روز شنبه را بخوانید. وبلاگ تان را در بخش دیدگاه بنویسید تا معرفی شود.
...چه حدیث نابی!
سلام !
چه عاشقانه بود ترانه ای که سرودی
از جان / از نان . از شراب
رازی است میان دل
که جان
نانی خواهد شد در شراب
موفق باشی
صدر
آخرین جرعه این جامه تهی را تو بنوش ...
زیباترین درس ایثار از زبان زیباترین دل ...
زیبا نوشتی رضا جان ...
خیلی قشنگ بود
درود بر شما!
بسیار زیبا بود..
بدرود!
خیلی زیبا بود...
لذت بردم.
ممنون!
رضای عزیز سلام!
ممنونم از حضور مهربانت ....
دوست دارم قطره قطره در مهربانی های جمعتان ذوب شوم.
اگر لایق باشم.
ارادتمند
www.yasesefid.blogsky.com
یادت نیست تو همان هستی که روزگاری می میدادی به دست همین عاشق نان فروش
پاینده باشی دوست من
تفسیری زیبا از زیبایی تمام.
سلام نیستی به نان و شراب زده ای چون ترسایان - یادم به رمانش افتاد سالها پیش هنوز مزه اش زیر زبان دارم
سلام. خوبی؟ واقعا قشنگ بود کپ کردم . خیلی خیلی هم به دلم نشست
سلام رضای عزیز
از بابت پیغام ارسالی ممنونم ولی اینقدر لایق تعریف نبودیم
نظر شما را در هفته نامه خودمان اجرا میکنیم
همچنین شماره پنجم هفته نامه وبلاگی ما منتشر شد
بازهم ما را از نظرات خود بهره مند سازید
سلام ... عالی و زیبا
سلام اولین بار است که خدمت میرسم مطلبت خیلی قشنگ بود نان و شراب همان عهدی است بین مسیح و دوستدارانش که در شام اخر فرمود این نان و شراب جسم و خون من است و بیاد من این را بجا اورید تا بدانید که من بخاطر گناهان شما قربانی شدم تا با ایمان به خونم که بر زمین ریخته شد نجات یابید و زندگی جاوید پیدا کنید و خوردن نان هم به معنی وجود مسیح در ما و زندگیمان است که ما همیشه اورا در خود داریم .....تا امدن ملکوت خداوند این عهد را نگه داریم...