پرچین

مجموعه شعرها

پرچین

مجموعه شعرها

آغاز فصل سرد..

باد سرد چون سیلی صورتم را مینوازد
و تارهای رشته ام یک به یک از هم میگسلد.
لرزش بدنم از سوز سرما نیست
و سرخی صورتم از گرمای درون نمیجوشد.
با اینهمه آرام و فروتن هستم
پذیرای سرنوشتی از پیش دانسته.
چون عنکبوتی که در معبر بادها
آشیانه میسازد...



نظرات 5 + ارسال نظر
خاله نسرين دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:11 ب.ظ http://nasrin161.blogsky.com

با سلام
متن جالبی بود
امیدوارم
موفق باشيد

باران سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:16 ق.ظ http://chakad.persianblog.com

سردی از سرما نيست؟؟

فراز سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:19 ب.ظ http://farazdasht.persianblog.com

سلام دوستم....(و سرخی صورتم از گرمای درون نمیجوشد).شاید بهتر نیست.....از سوز درون میحوشد...موفق باشی

انسان مه آلود سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:34 ب.ظ http://ensan.blogsky.com

چه کار می کنی؟ سرخی صورت؟لرزش بدن؟امیدوار باشیم آقا رضا؟

دانیال سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:57 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
خوب من یک برداشت دیگری از نوشتهایت دارم
نمی دانم شاید این کم دانشی من باعث این خطا باشد
شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد