باد سرد چون سیلی صورتم را مینوازدو تارهای رشته ام یک به یک از هم میگسلد.لرزش بدنم از سوز سرما نیستو سرخی صورتم از گرمای درون نمیجوشد.با اینهمه آرام و فروتن هستمپذیرای سرنوشتی از پیش دانسته.چون عنکبوتی که در معبر بادهاآشیانه میسازد...
با سلام متن جالبی بود امیدوارمموفق باشيد
سردی از سرما نيست؟؟
سلام دوستم....(و سرخی صورتم از گرمای درون نمیجوشد).شاید بهتر نیست.....از سوز درون میحوشد...موفق باشی
چه کار می کنی؟ سرخی صورت؟لرزش بدن؟امیدوار باشیم آقا رضا؟
سلامخوب من یک برداشت دیگری از نوشتهایت دارمنمی دانم شاید این کم دانشی من باعث این خطا باشدشاد باشید
با سلام
متن جالبی بود
امیدوارم
موفق باشيد
سردی از سرما نيست؟؟
سلام دوستم....(و سرخی صورتم از گرمای درون نمیجوشد).شاید بهتر نیست.....از سوز درون میحوشد...موفق باشی
چه کار می کنی؟ سرخی صورت؟لرزش بدن؟امیدوار باشیم آقا رضا؟
سلام
خوب من یک برداشت دیگری از نوشتهایت دارم
نمی دانم شاید این کم دانشی من باعث این خطا باشد
شاد باشید