لنگرگاه آرام تو
امروز دو هدیه دارم. یه متن ساده و صمیمی برای یک دوست خوب. و یه عکس زیبا راجع به یکی از اتفاقاتی که اینروزا تو اجتماع ما افتاده.


لنگرگاه آرام تو:

چند سال پیش بود؟
من کشتی گمشده بودم در دریای طوفان و مه
چراغ لنگرگاه تو را از دور جستم
بسوی تو آمدم
در ساحلت لنگر انداختم
تو لنگرگاهی غریب بودی 
آرام ، مهربان، صمیمی
و من نجات یافتم.
...
از آنروز از ساحلت بارها به سفر رفته ام
به دریاهای دور
اما باز در انتهای سفر به ساحل تو میرسم
در هیاهوی امواج خروشان دریا
در وحشت گم شدن
کورسوی چراغ دریایی تو را میجویم در میان مه
نوری که امید در دل میکارد
....
آرزو دارم آنگاه که بازنشسته میشوم
در ساحل تو لنگر اندازم
در ساحل تو بمیرم.
در ساحل تو ذره ذره بپوسم.

رضا-مرداد ۸۳



عکس بالا مربوط به کشتی یونانی جزیره کیش است.

عکس پایین (دختر هاشم آغاجری که به دادگاه راهش ندادند) رو از روزنامه شرق وام گرفتم. :