سلام . از خورشید تا خورشید فاصله ای هست به تاریکی چشمانت و غمی به ژرفای غروب . آینه ای باش در برابر خورشید تا هیبت روز شب را بترساند . من خوشحالم که اومدم اینجا. از این جمله شما خیلی خوشم اومد که گفتید دستان سفیدت برایم امید می بافند . بازم میام ...
سلام! .... عالی بود ! خصوصا عبارت آخر! تصویر خیال انگیز زیبایی بود! ... راستی خودنویس داره ترمیم میشه ! تا کی وصلت بده نمی دونم! اما به یاد دوستان همیشه هستم! موفق باشی صدر
برف سفید ، خوش نشسته ای بر بام .... یاد شعر احمد شاملو افتادم. شعرتون خیلی قشنگ بود. باز اجازتون این عکس رو هم برای همه دوستانم فرستادم. خیلی قشنگ بود. به بندرعباس سیتی هم سر بزنید.
امروز یه متنی یه جایی خوندم.. یه متنی که بوی غربت میداد.. بی اختیار یاد اینجا افتادم.. یادم هست یکی از نوشتههاتون خیلی به دلم نشسته بود.. خرسند باشید
سلام. در این هجوم یاس... که اینطور از وبلاگ من یک رمان در میاد؟ ببینید آقا رضا میتونید رمانو در بیارید اما حق و حقوق صاحب اثر فراموش نشود. راستی شما چرا اپدیت نمیکنید؟وبلاگ من به گل نشست .. شما چرا ساکتید؟نکنه میخواید این متن برفو تا وقتی زمستونه و برف میباره بذاریدش باشه؟ موفق و شاد و تندرست باشید. باران/
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام . از خورشید تا خورشید فاصله ای هست به تاریکی چشمانت و غمی به ژرفای غروب . آینه ای باش در برابر خورشید تا هیبت روز شب را بترساند . من خوشحالم که اومدم اینجا. از این جمله شما خیلی خوشم اومد که گفتید دستان سفیدت برایم امید می بافند . بازم میام ...
رضا جان سلام...وبلاگ جالبی داری...بهت تبریک میگم...اگ موافقی که تبادل لینک کنیم به من خبر بده...موفق باشی عزیزم.
سلام!
.... عالی بود !
خصوصا عبارت آخر!
تصویر خیال انگیز زیبایی بود!
... راستی خودنویس داره ترمیم میشه !
تا کی وصلت بده نمی دونم!
اما به یاد دوستان همیشه هستم!
موفق باشی
صدر
سلام عزیز.....زیبا بود زیبا...امید وارم هیچ وقت نا امید نباشی...در پناه حق...غریب...
رضا جان سلام...من لینک تو رو تو وبلاگم قرار دادم...منتظر تو هستم...موفق باشی عزیزم.
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
...
برف سفید ، خوش نشسته ای بر بام .... یاد شعر احمد شاملو افتادم. شعرتون خیلی قشنگ بود. باز اجازتون این عکس رو هم برای همه دوستانم فرستادم. خیلی قشنگ بود. به بندرعباس سیتی هم سر بزنید.
از تسمیم آخر تا تصمیم آخر خیلی راهه! چشمک!
امروز یه متنی یه جایی خوندم.. یه متنی که بوی غربت میداد.. بی اختیار یاد اینجا افتادم.. یادم هست یکی از نوشتههاتون خیلی به دلم نشسته بود.. خرسند باشید
سلام.
در این هجوم یاس...
که اینطور از وبلاگ من یک رمان در میاد؟
ببینید آقا رضا میتونید رمانو در بیارید اما حق و حقوق صاحب اثر فراموش نشود.
راستی شما چرا اپدیت نمیکنید؟وبلاگ من به گل نشست .. شما چرا ساکتید؟نکنه میخواید این متن برفو تا وقتی زمستونه و برف میباره بذاریدش باشه؟
موفق و شاد و تندرست باشید.
باران/