پرچین

مجموعه شعرها

پرچین

مجموعه شعرها

فرودگاه

فرودگاه برای خیلیها یاد آور خاطره خوب دیداره برای خیلیها برعکس. اونجا نقطه وصلها و فصلهاست. اگر یکی دو ساعت اونجا باشید و به آدمها دقت کنید خواهید دید که چه اشکهایی از دیده ها جاری است. از شادی دیدار یا از هجر جدایی.
فرودگاه برای خیلیها میعادگاه خاطره هاست...

----------------------------------
کم خواهم آورد:

سر بر شانه ی خسته ام
نشسته ای آرام
در آستانه پرواز به سوی سرنوشتی دور
و اندیشه روزهای جدایی
روزهای دوری
ذهن مسافر را آشفته میکند:

دستان صبورت را کم خواهم آورد
در روزهای بی قراری.
گرمای وجودت را کم خوام آورد
در روزهای سرد زمستان.
چشمهایت را کم خواهم آورد
در روزهای دلتنگی.
و برای شعرهایم  واژه کم خواهم آورد
در روزهای جدایی.

میدانم
من خود را کم خواهم آورد
در لحظه های حضور.
...
من در آبی بیکران آسمان دور میشوم
پروازی که همیشه در خواب میبینم
و شانه ام خیس است...

رضا- آذر ۸۳


علائم حیاتی

سلام،
فقط خواستم بگم بابا نمردم. هنوز زنده ام. بیرون نرفتن خان باجی از سر بی چادری است.
منم از بی مطلبی جرات نمیکنم بیام اینجا.
راستش حرف برای گفتن خیلی زیاده. ولی اینروزا خیلی سرم شلوغه.
دلم برای همتون تنگ شده بود.
نگران نباشید. پرچین هنوز برقراره.
من زنده ام و برگشتم به وطن. جایی که دوستش دارم و عشق منه. خیلی چیزای اینجا خیلی بده ولی بودی که وار... همینجوری دربست دوستش دارم...