-
امید
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1382 14:46
فضای شلوغ کافی شاپ آدمو بیاد بارهای خیابونای فرانکفورت میانداخت. سر هر میز دخترا و پسرهای جوون نشسته بودن و مشغول گپ زدن بودند. بیشتر پسرا موهاشونو دمب اسبی بسته بودن و دخترا هم آستینا تا بالا تا خورده و لنز چشماشون تو ذوق میزد. گوله گوله هر قسمتی گروهی دور هم بودن و تو لاک همدیگه. اما یه نگاه گذری نشون میداد به ازاء...
-
یک روز خوب
شنبه 22 شهریورماه سال 1382 10:19
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند من ار چه در نظر یار خاکسار شدم چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند -چه خوبه بعد سه روز تعطیل از یه مسافرت کوچیک برگردی و ببینی بلاگ اسکای دو هفته نجومی اش تموم شده و کامنت سیستمش درست شده و دوستای خوبش اومدن بهش سر زدن و خودتم میتونی بری بهشون سر بزنی و...
-
به یار دور
یکشنبه 16 شهریورماه سال 1382 15:15
به دنبال کدامین قصه و افسانه می گردی در این بیغوله ردپایی از یاران نمی یابی چراغ شیخ شد خاموش و این افسانه شد روشن که در شهر ددان میراثی از انسان نمی یابی میدانی که چقدر جایت خالی است. تماس نمیگیرم زیرا میترسم هزار بغض فرو خورده ناگاه ره بر برون بیابد و شرمگینم سازد. چقدر خوب است دوست خوب.جقدر خوب است حضورش. جاییکه...
-
یادگاری
یکشنبه 9 شهریورماه سال 1382 09:13
اگر میخواهید یک پنجشنبه یا جمعه بیاد ماندنی و خوب داشته باشید حتما برید به تنگه واشی نزدیک فیروزکوه در ۱۳۰ کیلومتری تهران. هم شلوغی و هیجان رو تجربه میکنید و هم اگر علاقه مند باشید از آبشار که رد بشوید چیزی نیست جز آرامش ، طبیعت بسیار زیبا ، صخره های عمودی ۲۰۰، ۳۰۰ متری ، رودی ارام و چمنزارهای رویایی. اینهم آخرین...
-
سایه
چهارشنبه 29 مردادماه سال 1382 19:45
هر کسی یه توتمی داره. یه آویزگاهی. یه آرامشگاهی. یه محافظ یه حامی.یه هدف یه الگو.حتی اگه سایه خودش باشه.نه منظورم اینه که خودش سایه اون باشه. اگه اون نباشه سایه هم گم میشه. ما همه سایه یه چیزی هستیم. یه چیزی که شاید خودمونم نمیدونیم چیه. قدیما کل افراد یک قبیله یه توتم مشترک داشتند. اما امروز هر فرد برای خودش یک قبیله...
-
سلام
یکشنبه 26 مردادماه سال 1382 17:10
سلام چند روز نبودم .امروز اومدم. امیدوار بودم این بلاگ اسکای لعنتی درست شده باشه بشه که نشده.فکر کنم با همین پرشین باید کنار بیاییم. مروز روز خوبی بود چون چیزی که مدتها دنبالش بودم بهم رسید. شایدم تهش چیزی نباشه ولی روزنه امیدیه که آدم دلش خوش میمونه.غیر از این آدم احساس میکنه دیگه ته خطه و چیز جدیدی تو زندگیش نیست....
-
...
شنبه 18 مردادماه سال 1382 09:31
خوب دلمان برای دوستای ندیده تنگ شده ها! فکر نمیکردیم دوستای مجازی هم اینقدر بتونن تو دلمون جا باز کنند. دانیال عزیز آرام آرام داستان واقعی استحاله ۵۷ رو به جاهای حساسش میرسونه و هی نمک به زخم ما میپاشه.. امید (مهرداد) هم تو تهران-تهران روی ماجرای موتوری عاشق و دختر کلی مانور داده صنم تو صدای اک (که من نفهمیدم منظورش...
-
هدیه
دوشنبه 13 مردادماه سال 1382 19:24
والله چطور ثابت کنیم بدوستامون داریم سر میزنیم؟ کامنت که نمیشه گذاشت.مثلا همین سمسار باشی مون که برگشته و کلی مطلب نوشته.. لطفا تو آدرس نیکو که برین و نظر بدین. تا مام دق نکنیم.مرسی اینو هدیه میدم به همه اونایی بی غل وغش و بی شیله پیله <دوست> دارند. بی هیچ چشمداشت و تبعیضی. مثل بارون: تو قشنگترین و من دیونه تم:...
-
وبلاگ زاپاس
سهشنبه 7 مردادماه سال 1382 18:40
دوستان عزیزم، لطفا فعلا به اینجا تو پرشین بلاگ مراجعه کنین و نظر بدین تا ببینیم اینجا چی میشه: nikou.persianblog.com همتونو دوست دارم. رضا
-
حکایت قیر و قیف و ...
شنبه 4 مردادماه سال 1382 19:13
از اولم شنیده بودیم این سرویسهای رایگان دو زار نمی ارزند. این BlogSky هم از این قاعده مستثنی نبود. این طرز نگهداری سیستم بدرد عمه جان هم نمیخورد. اقلا اگر دو تا تبلیغات گذاشته بودند بخاطر اونها هم که شده یک کم در روپا نگه داشتن این سایت قراضه بیشتر دقت میکردند . به بلاگ اسکایی ها توصیه میکنم هر چه زودتر فکر یک جای با...
-
تو طبیعت، من گیاه
شنبه 28 تیرماه سال 1382 19:12
اینم برای اونایی که میگن من از وزن و قافیه بدم میاد: ------------------------------------------------------------ چون جویبار بودی من پونه در کنارت، سر مست و عطر افشان تو آفتاب بودی من آفتابگردان ، در جستجوی مهری بی منت و فراوان پرچین باغهای سیب و انار بودی من پیچکی به پایت، با شاخه های رقصان در برکه وجودت در پای...
-
دنیا بدون دیوار
شنبه 21 تیرماه سال 1382 15:42
فرض کنید بجای دیوار خونه ها پرچین داشتند. و ماشینا و خونه ها..... شاید یه چیزی میشد مثل اینجا: نظرتون رو راجع به این عکس بگین. هر چی که به ذهنتون میرسه..
-
مرثیه ای برای نخواندن
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 20:18
پر پرواز ندارم اما دلی دارم و حسرت درناها و به هنگامی که مرغان مهاجر در دریاچه ماهتاب پارو میکشند خوشا رها کردن و رفتن! خوابی دیگر به مردابی دیگر! خوشا ماندابی دیگر به ساحلی دیگر به دریایی دیگر خوشا پرکشیدن خوشا رهایی خوشا اگر نه رها زیستن مردن به رهایی! سالهاست قصد رفتن دارم. اما همیشه رشته هایی نامرئی پابندم میکرد...
-
مرگ لاله ها
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 16:07
روزهای بد..روزهای شوم لاله های زیبای ما در نبردی شجاعانه اما نابرابر با مرگ جان باختند. و فردا ۱۸ تیر است.....
-
سقوط
یکشنبه 15 تیرماه سال 1382 15:12
امروز روز خوبی نیست.واژه های خوب از ذهنم رفته اند و جای آنهارا خشم ، ریا، دروغ و پستی پر کرده اند. پس آن به که تا چندی خاموش بمانم. شاید چیزی مثل عشق به زندگی همانطور که در این دوقلو ها میبینم و نبردشان با مرگ مرا بشوق آورد....
-
وبلاگها ، شخصیت مجازی و عصر الکترونیک
شنبه 14 تیرماه سال 1382 13:19
<سلام خانومی ! خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم ! آخه اسم من هم نیــــــــــکو است ! موفق باشید ! باز سر می زنم ! نیکو !> این پیام دوست عزیزی است که به وبلاگ قبلی من فرستاده. در آنجا من به این اسم مطلب مینوشتم. البته نیکو نام خیلی قشنگیه و از نامهایی است که هم پسرانه است و هم دخترانه. نکته مهمی که به چشم من میخوره...
-
موجهای Information Society و کشور عزیز ما
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1382 09:24
رشد فن اوری اطلاعات و اینترنت در دنیا بصورت خیلی سریع و انفجاری اتفاق افتاده. به اصطلاح میگن وارد عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتی شده ایم.در امریکا حدود هفتاد درصد منازل به اینترنت متصل هستند و سایر کشورها هم با کمی تاخیر دارن به این آمارها میرسند.رشد اینترنت و IT در کشورها بصورت موجهای پشت سر هم بوده که هر موج مربوط به...
-
سه واقعه مهم
دوشنبه 9 تیرماه سال 1382 11:38
اینروزها سه موضوع ذهن منو مشغول کرده: -یک موضوع تغییر کادر های نویسندگان و هیئت تحریریه روزنامه همشهری است که باعث تاسف زیاد بود. آقای عطریانفر و گروهش در طول ده یازده سال گذشته یک روزنامه خوب پر محتوی پر تیراژ و معتبر ایجاد کردند که شهرت جهانی هم پیدا کرده. خصوصا ضمیمه های همشهری جهان همشهری ماه و دوچرخه هر کدام...
-
شریعتی ۵۷ و ما
شنبه 7 تیرماه سال 1382 19:21
اینروزها یادآور سالمرگ دکتره. دوستدارانش اینطور صداش میکنن.یادمه روزهایی رو که مثل بت اونو میپرستیدیم و جمله های کتابهاش برامون مثل آیه های آسمونی بود و اونهارو کلمه به کلمه حفظ میکردیم.همینطور یادم میاد که چطور ملایان رسمی تکفیرش میکردن و براش حکم ارتداد صادر میکردند. هیچکس تاثیر فکری عظیم دکتر رو روی انقلاب ۵۷...
-
آموزش Print screen
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 20:12
امروز روش فایل کردن تصاویر روی صفحه مانیتور رو آموزش میدیم. کافی است درایور اسکنر را فعال کرده و مانند شکل ۱-۱ تصویر دلخواه از مانیتور را Save نمایید. شکل ۱-۱: روزهای بعد مطالب جدیدی آموزش داده خواهد شد.
-
پارکینگ خانمها
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 13:28
این هم یک عکس از قسمت پارکینگ یک کنفرانس سالانه خانمها در رابطه با فمینیسم! ببخشید ! سوء تفاهم نشه.یکی هم برای آقایان:
-
چهره جدید
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 10:30
...و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ، به طنین گل سرخ، پشت پرچین سخنهای درشت. سوره تماشا(حجم سبز) به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژهای در قفس است. حرف هایم مثل یک تکه چمن روشن بود. من به آنان گفتم: آفتابی لب درگاه شماست. که اگر در بگشایید به رفتار شما...
-
فشاریها
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 18:44
عکسهای مربوط به وقایع روزهای ناآرامی در تهران و عکسهای جالب دیگه رو اینجا ببینین.
-
بهشت و جهنم
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 10:37
-
چاه شغاد
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 11:34
چاه شغاد در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح آدم را میخورد.. یادآوری بعضی از خاطره ها بسیار دردناک است .همچون فریادهای رستم در اعماق چاه با تنی شرحه شرحه از زخم خنجرها و روح رنجیده از خیانت برادر: چاه شغاد را ماننده حنجره ای پر خنجر در خاطره من است. چون اندیشه به گوراب تلخ در افتد فریاد شرحه شرحه بر می آید. بامداد
-
زیبایی
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 09:36
شما زیبایی را در چی میبینین؟ تعریف افراد و انسانهای مختلف از زیبایی متفاوته. اما در بعضی جنبه های زیبایی همه همفکرند. از نظر من زیبایی اینها است که اینجا گفتم: زیبایی: درخت در کویر باران بر زمین تفتیده به خشکسالی رود در بستر شوره زار چشمه در صحرا و باد در سکون هوای سربی شهر زیباتر است .... همانگونه که مادر با کودک پدر...
-
معرفی
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 09:08
یه نویسنده مصری میگه : یک روز داشتم از کنار یک مزرعه دور افتاده عبور می کردم ، ناگهان در وسط مزرعه چشمم به یک مترسک افتاد که وسط اون مزرعه بزرگ تنهای تنها بود . جلوتر رفتم و از مترسک پرسیدم : تو خسته نمیشی در این مدت طولانی ، اینجا ، تنها و بدون حرکت زندگی میکنی ؟ مترسک گفت نه . پرسیدم : آخه چطور ممکنه ؟ و اون گفت :...
-
یک بلاگ خوب
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 16:47
به اینجا سر بزنید و لطافت احساسی را که در اون هست درک بکنید. نتیجه رو به منم بگید. (من و فرشته ام ) را دوست دارم. http://manofereshte.blogsky.com/
-
گفتگو با خدا
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 16:33
-
شبهایی که دیگر خواب نبودیم
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 12:24
هیچ دوست ندارم این بلاگ بعنوان یک سایت سیاسی شناخته شود.اما بهر حال اوضاع و وقایع سیاسی بخشی از واقعیت زندگی ما بوده و نمیتون نسبت به آن بی تفاوت بود. بنابراین بمناسبت وقایع مهم شبهای گذشته ناخودآگاه اینجا هم رنگ و بوی سیاست گرفته: شنبه شب تظاهرات فروکش کرد. با اینکه تا نزدیکهای صبح هنوز مردم و پلیس توی خیابانها بودند...